سينما سينما .

سينما

سينماي سورئال و عجيب

 

۱. سينمايي فراتر از منطق روزمره

سينماي سورئال از همان آغاز، با هدف عبور از مرزهاي واقع‌گرايي و منطق متعارف شكل گرفت. اين سبك كه ريشه در جنبش سوررئاليسم هنري دارد، بر نمايش تصاوير، موقعيت‌ها و رويدادهايي تأكيد دارد كه به‌ظاهر بي‌معنا يا عجيب‌اند، اما از لايه‌هاي ناخودآگاه ذهن سرچشمه مي‌گيرند. در اين سينما، زمان، فضا و منطق عليتي مي‌توانند شكسته شوند و جهان داستان ممكن است مانند يك رؤياي غريب به نظر برسد. سورئاليسم نمي‌خواهد فقط روايت كند، بلكه مي‌كوشد احساس، هذيان، يا كابوس را به تصوير بكشد. نتيجه، تجربه‌اي بصري و ذهني است  طوفان بت كه بيشتر حس مي‌شود تا اينكه كاملاً فهميده شود.

۲. تصويرسازي آزاد و نمادپردازي غريب

يكي از ويژگي‌هاي بارز سينماي سورئال، استفاده گسترده از نمادها و تصويرهايي است كه اغلب معناهايي چندلايه دارند يا در نگاه اول بي‌منطق جلوه مي‌كنند. كارگردانان سورئال مانند لوئيس بونوئل يا ديويد لينچ از عناصري استفاده مي‌كنند كه ممكن است ريشه در اسطوره، دين، روانكاوي يا حتي رؤياهاي شخصي داشته باشد. براي مثال، حضور حيوانات در موقعيت‌هاي نامعمول، تكرار حركات بي‌هدف، يا تركيب زمان‌هاي متضاد، ابزارهايي هستند براي عبور از منطق ظاهري و نفوذ به لايه‌هاي عميق‌تر ذهن. اين نمادها تماشاگر را وادار مي‌كنند تا تأويل كند، نه صرفاً تماشا. هر بيننده مي‌تواند برداشت خود را داشته باشد و هيچ معناي قطعي ارائه نمي‌شود.

۳. شكستن روايت كلاسيك و خطي

سينماي سورئال معمولاً به ساختارهاي مرسوم روايت وفادار نيست. داستان ممكن است بدون آغاز، ميانه يا پايان مشخص پيش برود، يا حتي ترتيب زماني آن درهم‌ريخته باشد. شخصيت‌ها گاهي بدون پيش‌زمينه ظاهر مي‌شوند يا به‌طور ناگهاني ناپديد مي‌گردند. در بسياري از فيلم‌هاي سورئال، اتفاقات با هم پيوند منطقي ندارند، اما در سطح احساسي يا ناخودآگاه انسجامي خاص حس مي‌شود. اين نوع روايت باعث مي‌شود مخاطب به‌جاي دنبال كردن داستان، به تفسير فضا و احساسات بپردازد. در واقع، تماشاگر بايد با ذهني باز و بدون انتظار از الگوهاي كلاسيك وارد فيلم شود تا بتواند تجربه‌اي منحصر به‌فرد از آن دريافت كند.

۴. سينمايي براي تجربه، نه تحليل صرف

سورئاليسم در سينما بيشتر از آن‌كه بخواهد يك پيام مشخص يا داستان منسجم ارائه دهد، قصد دارد تجربه‌اي عاطفي، ذهني يا حتي فلسفي ايجاد كند. تماشاي يك فيلم سورئال، شبيه رؤيايي است كه ممكن است درك واضحي از آن نداشته باشيم، اما تأثير آن تا مدت‌ها در ذهن‌مان باقي بماند. اين سينما از تماشاگر مي‌خواهد احساس كند، گيج شود، سؤال بپرسد و شايد حتي عصباني شود. بسياري از فيلم‌هاي اين ژانر مانند Eraserhead يا The Holy Mountain به‌قصد «تحليل دقيق» ساخته نشده‌اند، بلكه با هدف باز كردن درهاي ناخودآگاه، خلق فضايي مرموز، يا به‌چالش كشيدن انتظارات معمولي از فيلم هستند. اين نگاه، سينماي سورئال را به قلمرو هنر ناب نزديك مي‌كند.

۵. تأثيرگذاري ماندگار بر ذهن و زبان سينما

با وجود غيرمتعارف بودن، سينماي سورئال تأثير عميقي بر بسياري از كارگردانان بزرگ و سبك‌هاي مختلف سينمايي گذاشته است. آثار كريستوفر نولان، دارن آرونوفسكي، گي‌يرمو دل‌تورو يا حتي استنلي كوبريك در برخي موارد نشانه‌هايي از سورئاليسم را در خود دارند. همچنين بسياري از فيلم‌هاي معاصر كه مرز واقعيت و خيال را از بين مي‌برند يا به روان انسان ورود مي‌كنند، وام‌دار سينماي سورئال‌اند. اين سبك با جسارت در فرم، روايت و تصوير، كمك كرده تا سينما صرفاً ابزار قصه‌گويي نباشد، بلكه بستري براي بيان تجربه‌هاي پيچيده‌تر ذهني و احساسي هم باشد. به‌همين دليل، سينماي سورئال همچنان زنده، پيشرو و الهام‌بخش است.

 


برچسب: سينما،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ساعت: ۰۷:۲۵:۵۵ توسط:سينما موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :